- پر نفسی
- عمل و کار پر نفس
معنی پر نفسی - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تر زبانی
پر چانه، پر دم پر گوی پر چانه، آنکه در دویدن و مانند آن نفسش دیر تنگ شود: آدم پر نفسی است
فرانسوی دستکاف
راستگویی
عمل و حالت بد نفس
هرزه گپی لاف زدن پر حرفی روده درازی، هرزه درایی یاوه گویی. هرزه گویی
هرزه گویی
شوری بسیار نمک داشتن، ملاحت با نمکی
حالت و چگونگی پر ناز
خوشبویی معطری، خوش سخنی خوش کلامی
معاشرت، مصاحبت، همدمی
فی الحال، درزمان
فرانسوی پیشبرگ
آنکه در دویدن و ورزش زود خسته نشود و نفسش نگیرد